آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
درکنار دجله اولب تشنه بود روبرویش قوم تیغ ودشنه بود ازطرف اسلام وعشق ودردبود آن طرف جولانگه نامردبود این طرف ایمان وعشق و جودبود آن طرف مردانگی مردودبود این طرف خورشیدقرآن وحدیث آن طرف ابری زمردان خبیث ذوالجناح وشیهه وشمشیرها کربلا وزینب وزنجیرها ذوالجناح وکربلای زخمی اش کربلا باخیمه های زخمی اش کربلا ونعش های بی کفن دستها.سرها جدا دورازبدن دست عباس وفرات وآب ومشک چشم یاران وعزا وخون واشک ظهربودودیدگان راخون گرفت موج دریای اذان راخون گرفت صبح زینب ابرخون رابرفکند نسل آن قوم زبون رابرفکند کربلابودوحسین واهل دین قتلگاه مردمان راستین کربلا وبانگ واویلا یاحسین الوداع اهل ایمان یاحسین آسمان هم زین عزاخون گریه کرد کربلا برکربلا خون گریه کرد آه ای بی تاب تنها کربلا سرزمین بی کسیهاکربلا
|
|||||||||||||||||
|